loading...
منتظران ظهور
فاطمه زارعی بازدید : 1 یکشنبه 08 دی 1392 نظرات (1)
امام زمان

 


در مدّت دویست وپنجاه وپنج سال، صدها روایت از پیامبر خاتم (ص) واهل بیت معصوم علیهم السلام او به سمع شیعیان وعموم مسلمان درباره ى مهدی (عج) رسیده ودر متون کتاب های حدیث، از شیعه وغیر شیعه، ثبت شده است.


طبق استقراء ، چهار صد روایت از پیامبر، از طرق اهل سنّت، وشش هزار روایت، از طریق شیعه وغیر شیعه، درباره ى حضرت مهدی (عج) به ما رسیده است.(1)

در حدود هفتاد روایت از پیامبر(ص) واهل بیت علیهم السلام به فلسفه و غیبت امام مهدی (عج) وطولانی بودن غیبت او، به طور صریح یا به اشاره، همراه با تعلیل وتحلیل، پرداخته است.

اینک، به برخی از روایات در زمینه ى اسباب وفلسفه ى غیبت، اشاره می کنیم:

1- زراره، از امام باقرعلیه السلام روایت کرده است که امام فرمودند: (به درستی که برای حضرت قائم (عج) غیبتی قبل از ظهور او خواهد بود). زراره عرض می کند: (چرا؟). امام می فرماید: (می ترسد).(2)

2- امام صادق علیه السلام از امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه ای که سنّت های الهی را در تحوّلات اجتماعی امّت ها یادآوری کرده، به برخی اسباب غیبت وسرگردانی آینده ى مردم اشاره کرده، نقل می فرماید:

«به درستی که بر سلطنت کسی که به گمراهی دعوت کننده است، جمع شده اید و باطل را زنده کرده اید وحق را پشت سر نهاده اید واز نزدیک ترین فرد به رسول خدا، از بدریّون، بریده، وبه دورترین فردی که از جنگ افروزان بر ضد رسول خدا بوده، وصلت کرده اید واز او پیروی می کنید.» (3)

و در همین خطبه نیز چنین فرموده اند:

 «آن چه را که به شما قدس وعظمت می دهد، رها کردید، وچراغ های (هدایت) خود را خاموش کردید، وهدایت (و افسار) خود را به دست کسانی سپردید که هیچ گونه شنوایی وبصیرت ودانایی برای خود و شما ندارد ومالک امر خویشتن نبوده. هر آینه، اگر کارهای خود را به هم واگذار نمی کردید وضعف نشان نمی دادید واز یاری حق، صرف نظر نمی کردید ودر تضعیف وتوهین باطل سُستی نمی کردید، کسانی که مانند شما نبودند، بر شما مسلّط نمی شدند وچیره نمی گشتند، واطاعت وفرمان برداری از فرمانروایان به حق را زیر پا قرار نمی دادند... همان طور که بنی اسراییل در عهد موسی، گم گشته شدند، شما نیز همانند آنان گم شده اید وسرگردان گشته اید... »(4)

به درستی که برای صاحب این امر، غیبتی حتمی است که هر انسان ناخالص واهل باطل، در آن شک خواهد کرد. گفتم: (چرا؟ فدایت گردم!). فرمود: (به سبب امری که اجازه ى کشف آن برای شما، به ما داده نشده است). پرسیدم: (پس حکمت غیبت چیست؟). فرمود: (همان حکمتی که غیبت های سایر انبیا دارا بود. به درستی که حکمت آن، کشف نخواهد شد، مگر پس از ظهور او، همان طور که حکمت کار خضر علیه السلام برای موسی روشن نشد، مگر زمانی که از هم جدا شدند

رها کردن چراغ های هدایت الهی وپیروی از مدّعیان دروغین هدایت، که ستمگران ودژخیمان باشند، هر دو، دو روی یک سکه هستند که نتیجه ای جز سرگردانی واز دست دادن مشعل های فروزان هدایت الهی که بسیار پرفروغ اند وراه را از چاه نشان می دهند و بشریّت را از ظلمت ها به سوی نور هدایت می کنند، نخواهد داشت.

3- مفضّل فرزند عمر، از امام صادق علیه السلام چنین روایت کرده است:

«بدانید که زمین، از حجتّی برای خدا، خالی نمی ماند، ولی خداوند او را از چشمان خلق خود دور نگه می دارد، آن هم به خاطر ستم آنان واسراف شان بر خودشان...  »(5)

4- از امام سجادعلیه السلام نیز درباره ى غیبت طولانی امام مهدی (عج) چنین روایت شده است:

«پس دوران آن غیبت، طولانی می شود تا این که بیش تر کسانی که به این امر معتقد بودند (و ادّعای ولایت ما را داشتند) بر می گردند و بر این امر، کسی پایدار نمی ماند، مگر کسی که یقین او محکم ومعرفت او صحیح باشد ودر درون خود هیچ گونه مشکلی نسبت به قضاوت های ما ودستورهای ما اهل بیت نداشته باشد وبه طور کامل تسلیم ما باشد.» (6)

5- از امام صادق علیه السلام از امیرمؤمنان علی علیه السلام چنین آمده است:

 

« به درستی که از آنان، پنهان خواهد شد وغیبت خواهد کرد تا گمراهان آشکار گردند تا جایی که بی خردان بگویند: (خدا را در آل محمد حاجتی نیست!.» (7)

امام زمان

6-       در روایتی، حسن فرزند محبوب، فرزند ابراهیم کرخی، از امام صادق علیه السلام می پرسد که (حضرت علی علیه السلام با همه ى توان مندی هایی که داشت، چه گونه دیگران بر او چیره شدند وچنین اجازه ای به آنان داد، در حالی که می توانست در برابر آنان بایستد؟). امام صادق علیه السلام پاسخ می دهد که آیه ای در کتاب خدا مانع او شد. سپس امام، پس از تلاوت آیه ى (لو تزیّلوا لعذّبنا الذین کفروا منهم.). فرمودند:

به درستی که برای خدای عزّوجل، ودیعت هایی مؤمن در نسل های آینده ى کافران وجود دارد، وعلی علیه السلام آن پدران کافر را به خاطر آن ودیعت های با ایمان، به قتل نرساند. وهمچنین است قائم ما اهل البیت، ظاهر نمی شود مگر آن که ودایع الهی، آشکار شوند وبه دنیا بیایند.(8)

7- عبدالعظیم حسنی از امام جوادعلیه السلام و او از امیرالمؤمنین علیه السلام چنین نقل کرده است:

 « به درستی که قائم از ما - هر گاه قیام کند - بیعت هیچ کس را برگردن نداشته باشد ومدیون هیچ کس نباشد. به همین دلیل، تولّد او پنهان می شود وشخص او غایب می گردد. » (9)

8- امام صادق علیه السلام درباره ى جریان سنّت‌های انبیای گذشته در مورد حضرت مهدی علیه‌السلام چنین فرموده است:

«به درستی که خدای عزّوجلّ، از ظهور می پرهیزد مگر این که، جاری کند سنّت انبیا را در غیبت هایشان، در مورد حضرت مهدی (عج) ای سدیر! حتماً باید تمام مدّت غیبت های انبیا را سپری کند. » (10)

رها کردن چراغ های هدایت الهی وپیروی از مدّعیان دروغین هدایت، که ستمگران ودژخیمان باشند، هر دو، دو روی یک سکه هستند که نتیجه ای جز سرگردانی واز دست دادن مشعل های فروزان هدایت الهی که بسیار پرفروغ اند وراه را از چاه نشان می دهند و بشریّت را از ظلمت ها به سوی نور هدایت می کنند، نخواهد داشت

9- از امام محمد باقرعلیه السلام چنین روایت شده است:

 « به درستی که خداوند، هر گاه مجاورت قومی وجمعی را برای ما دوست نداشته باشد، ما را از آنان می گیرد، وآنان را از وجود ما محروم می کند. » (11)

10- ابوخالد کابلی از امام باقر علیه السلام نامگذاری حضرت قائم را می خواهد تا او را با نام بشناسد. امام می فرماید:

ای پدر خالد! از چیزی پرسیدی که فرزندان فاطمه، هر آینه آن را بدانند، بر قطعه قطعه کردن آن، حرص خواهند ورزید.(12)

11- محمّد، فرزند نعمان، از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که:

 « نزدیک ترین حالتی که (بندگان) به خدای عزّوجلّ می توانند داشته باشند، زمانی است که حجّت خدا را از دست داده باشند وبرای آنان ظاهر نباشد وآنان از او محروم باشند در حالی که می دانند که او وجود دارد وحجّت خدا بر آنان تمام باشد. در چنین زمانی، باید منتظر فرج وفراخی در هر صبح وشام باشند. » (13)

12- از امام باقرعلیه السلام چنین آمده است:

« تا زمانی که با انگشتان خود اشاره نموده وبا ابروهای خود علامت دادید، واسرار ما را فاش کردید، خداوند، ستاره ى (هدایت) شما را از شما دریغ کرده و او را غایب می گرداند. » (14)

13- امام صادق علیه السلام در روایت عبدالله فرزند فضل هاشمی، چنین فرموده اند:

«  به درستی که برای صاحب این امر، غیبتی حتمی است که هر انسان ناخالص واهل باطل، در آن شک خواهد کرد. گفتم: (چرا؟ فدایت گردم!). فرمود: (به سبب امری که اجازه ى کشف آن برای شما، به ما داده نشده است). پرسیدم: (پس حکمت غیبت چیست؟). فرمود: (همان حکمتی که غیبت های سایر انبیا دارا بود. به درستی که حکمت آن، کشف نخواهد شد، مگر پس از ظهور او، همان طور که حکمت کار خضر علیه السلام برای موسی روشن نشد، مگر زمانی که از هم جدا شدند.»

 (15)

ای فرزند فضل! به درستی که این امر، از آنِ خدا است وسِرّی از اسرار خدا وغیبی از غیب های او است.

 

پی نوشت ها:

1-  ر.ک: بحث حول المهدی، شهید سیّد محمّد باقر صدر، ص 104؛ المهدی الموعود المنتظر، شیخ نجم الدین الطبسی.

2-  علل الشرایع، ج 1، ص 246.

3-  بحار الانوار، ج 51، ص 122 - 123.

4-  بحار الانوار؛ ج 51، ص 111.

5-  بحار الأنوار، ج 51، ص 112 - 113.

6-  بحار الأنوار، ج 51، ص 134.

7-  بحار الأنوار، ج 51، ص 112.

8-  علل الشرایع، ص 147.

9-  بحار الأنوار، ج 51، ص 109 - 110.

10-  بحار الأنوار، ج 51، ص 142 - 143.

11-  بحار الأنوار، ج 52، ص 90.

12-  بحار الأنوار، ج 52، ص 98.

13-  بحار الأنوار، ج 52، ص 95.

14-  بحار الأنوار، ج 51، ص 138.

15- کمال الدین، ص 481.

فرآوری: امیر رضا عرب

بخش مهدویت تبیان

 


منبع: کتاب تاریخ عصر غیبت كبرى

نویسنده: سید منذر حكیم

فاطمه زارعی بازدید : 2 یکشنبه 08 دی 1392 نظرات (0)

 


امام سجاد علیه السلام:

«هر کس در زمان غیبت قائم ما علیه السلام بر ولایت ما استوار باشد، خداوند پاداش هزار شهید مثل شهدای بدر و احد به او عنایت خواهد کرد.»

 


آخرالزمان

وضعیت اسفبار مۆمنان راستین پیش از ظهور حضرت مهدی

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم :

« مۆمن ذلیل و منافق عزیز می گردد.»

« مۆمن به هر خواری و حقارتی می‌رسد.»

« ظهور مهدی علیه السلام هنگامی است که اوضاع شهرها دگرگون شود، بندگان خدا خوار و ضعیف شوند و همگان از فرج ناامید گردند.»

« به زودی پس از شما قومی خواهد آمد که پاداش یکی از آنها به اندازه پاداش 50 نفر از شماست.»

اصحاب گفتند:« ای رسول خدا، ما در جنگ‌های بدر و احد و حنین همراه تو بودیم و قرآن در میان ما نازل شد! »

پیامبر اکرم فرمود:« اگر به آنچه آنان مکلف شده‌اند، مکلف می‌‌شدید، مانند آنان پایداری نمی‌کردید.»

« مهدی علیه السلام از فرزندان من است. نامش نام من و کنیه اش کنیه ی من است. از نظر چهره و خلق و خو از همه‌ی مردم به من شبیه‌تر است. او غیبتی خواهد داشت که امت‌های زیادی در آن مدت گمراه می‌شوند. آن‌گاه همانند برقی در آسمان ظهور می‌کند و زمین را، که از ظلم و ستم پر شده است، از عدالت پر می‌کند.»

« اسلام دوباره غریب خواهد شد، همانگونه که روز نخست با غربت ظاهر شد. پس خوشا به حال غریبان!»

« زمانی خواهد رسید که از قرآن جز الفاظ و عباراتش و از اسلام جز نامش باقی نخواهد ماند. مردم، مسلمان نامیده می‌شوند، ولی از همیشه از اسلام دورترند.»

امام سجاد علیه السلام:

« هر کس در زمان غیبت قائم ما علیه السلام بر ولایت ما استوار باشد، خداوند پاداش هزار شهید مثل شهدای بدر و احد به او عنایت خواهد کرد.»

امام باقر علیه السلام:

« گویا می‌بینم دین به امت شما پشت کرده، همواره به عقب می‌رود و به خون خود آغشته است.»

ابان بن تغلب از امام صادق علیه السلام روایت می کند که فرمود:« زمانی خواهد رسید که سکوت و رکود بر دو مسجد* حاکم شود و همان‌گونه که مار در سوراخش فرو می‌رود، علم در آنجا ناپدید گردد؛ میان شیعیان اختلاف به وجود بیاید، گروهی گروه دیگر را دروغگو بنامند و یکدیگر را تکذیب نمایند»

امام صادق علیه السلام:

« ...و ثروتمندان عزیزتر و گرامی‌تر از مۆمنان خواهند بود.»

« کافران از مشاهده ی وضعیت نابسامان مۆمنان خوشحال می‌شوند. مۆمنان غمگین، حقیر و ذلیل می شود.»

« اصحاب الآیات (عمل کنندگان به آیات قرآن) تحقیر می شوند؛ کسانی که آنان را دوست دارند نیز همین طور.»

« روزی خواهد رسید که دین، همانند واژگون شدن ظرفی، واژگون می‌شود.»

ابان بن تغلب از امام صادق علیه السلام روایت می کند که فرمود:« زمانی خواهد رسید که سکوت و رکود بر دو مسجد* حاکم شود و همان‌گونه که مار در سوراخش فرو می‌رود، علم در آنجا ناپدید گردد؛ میان شیعیان اختلاف به وجود بیاید، گروهی گروه دیگر را دروغگو بنامند و یکدیگر را تکذیب نمایند.»

ابان پرسید:« پس هیچ خیری در آن زمان نیست!»

امام علیه السلام سه مرتبه فرمود: « برعکس، تمام خیر در آن زمان است. چرا که در آن هنگام، فرج نزدیک شده است» .

امیر مۆمنان علی علیه السلام به امام حسین علیه السلام فرمود: « ای حسین! نهمین فرزند تو قیام‌کننده به حق، ظاهرکننده و پیروزکننده‌ی دین و گستراننده عدالت است.»

حسین علیه السلام به پدر عرض کرد:« آیا به‌راستی چنین حادثه‌ای رخ خواهد داد؟»

علی علیه السلام پاسخ داد:« قسم به کسی که محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به نبوت برانگیخت و او را از میان همه مخلوقات برگزید آری. ولی پس از غیبتی طولانی و سرگردانی‌ای شدید که در آن جز مخلصان بر دین خود پابر جا نمی‌مانند؛ کسانی که از روح یقین بهره‌مندند، خداوند از آنان بر ولایت ما پیمان گرفته است، ایمان را در قلب‌هایشان نوشته و به وسیله روحی از جانب خود تأییدشان نموده است.»

« زمانی خواهد رسید که از قرآن جز الفاظ و عباراتش و از اسلام جز نامش باقی نخواهد ماند. مردم، مسلمان نامیده می‌شوند، ولی از همیشه از اسلام دورترند»

عدم پرداخت زکات اموال در آخرالزمان

زمانی می‌رسد که انسانها مال فراوان دارند، ولی زکات آن را پرداخت نمی‌کنند.

پیامبر اکرم:

« زکات را زیان و خسارت می پندارید.»

علی علیه السلام:

« زمانی خواهد آمد که مردم صدقه (زکات) را زیان و خسارت می پندارند.»

 

عدم رعایت حدود الهی در آخرالزمان

امام صادقعلیه السلام می فرماید:

« حدود الهی تعطیل می‌شود و بر اساس هواهای نفسانی و امیال عمل می گردد.»

« خانه خدا تعطیل می‌شود و به مردم دستور داده می‌شود حج را ترک کنند.

• شاید منظور از دو مسجد « مسجدالحرام و مسجدالنبی » باشد، یا منظور « مسجد کوفه و مسجد سهله » باشد.

بخش مهدویت تبیان

 


منبع: سایت مهدویت؛ به نقل از جلدهای مختلف از کتاب بحار الانوار

فاطمه زارعی بازدید : 6 یکشنبه 08 دی 1392 نظرات (0)
امام زمان عج الله تعالی فرجه

از جمله پرسش‌هایی که در ذهن بسیاری از مردم پیش می‌آید، این است که ابدال چه کسانی هستند؟ چند نفرند؟ ویژگی‌های آنان چیست و در کجا زندگی می‌کنند؟

در روایات و احادیث شیعه و سنی، سخنان فراوانی از ابدال، به میان آمده است و پرسش‌گران نیزهمین سۆال‌ها را از معصومان داشته‌اند. ما به جهت روشن‌شدن این امر، آن گفتگوها را در ادامه خواهیم آورد:

 

1. منظور از «ابدال» چیست؟

علّامه طریحی می‌نویسد: «الأبدال قوم من الصالحین لاتخلوا الدنیا منهم، إذا مات واحداً بدل الله مکانه آخر؛ ابدال گروهی از مردم صالح و نیکوکاراند که هرگز زمین از وجودشان خالی نمی‌شود، هر یک از آنها که بمیرد، خداوند شخص دیگری را جایش قرار می‌دهد».[1] همچنین آورده است: «هر یک از آنان که بمیرد، یک‌ نفر از دیگر مردمان به جای او قرار می‌دهد».[2]

خالد ‌بن ‌هیثم ‌فارسی گوید: به امام رضا علیه‌السلام عرض کردم : مردم گمان دارند که در روی زمین، گروهی به نام ابدال وجود دارند، آنها چه کسانی‌اند؟ حضرت در پاسخ فرمود: «راست گفته‌اند. منظور از ابدال، همان اوصیا و جانشینان هستند که خداوند پس از مرگ و رحلت هر پیامبری، آنها را بدل و جانشین او قرار می‌دهد، تا اینکه به حضرت محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله آنها را خاتمه داد».[3]

از این گفتگو روشن می‌شود که ابدال، جانشینان انبیای الهی هستند، همچنان که از دیگر روایات نیز استفاده می‌شود که منظور از ابدال، امامان معصوم هستند و نیز احتمال دارد که یاران خاصّ امامان معصوم باشند.[4] 

مرحوم محدّث قمی، ضمن بیان اینکه مراد ازابدال، امامان معصوم و یا طبق فرموده امام رضا علیه‌السلام، اوصیای الهی هستند، ابراز تردید کرده است؛ چرا که دعای روایت شده ام‌ّداوود از امام صادق علیه‌السلام که در نیمه رجب وارد شده، دلالت دارد که ابدال، غیر از امامان هستند، اگر چه صراحتی در این خصوص ندارد و ممکن است حمل بر تأکید باشد.[5] و دعا این است که حضرت می‌فرماید: «اللّهم صل علی الأبدال و الأوتاد و السیاح و العباد و المخلصین و الزهاد و أهل الجدّ و الاجتهاد و اخصص محمّداً و أهل بیته بأفضل صلواتک و أجزل کراماتک».[6] 

آنچه که نظریه مرحوم محدّث قمی را تأیید می‌کند، برخی از روایات‌اند که عدّه‌ای از زنان را جزو ابدال شمرده‌اند[7] و یا اینکه گفته شده: هر کس چند ویژگی در او باشد، جزو ابدال شمرده خواهد شد و یا در پاسخ به اینکه ابدال از کجا به این مرتبه رسیده‌اند؟ گفته شده: به وسیله جود و سخاوت و نصیحت و خیرخواهی برای مسلمانان.[8] که همه اینها دلالت بر این دارد که ابدال، کسانی غیر از معصومان می‌باشند.

ابدال، نه از طایفه و ملّیت خاصی هستند و نه از شهر و وطن به‌خصوصی، بلکه ممکن است از یک شهر و یا کشور به‌خصوصی باشند و نیز ممکن است هر یک، به مناطق مختلفی متعلق باشند؛ به ویژه که اگر ابدال را بر یاران امام زمان منطبق کنیم که بی‌شک در شهرهای مختلفی زندگی می‌کنند

و ممکن است در حال حاضر، بر خادمان و گروه سی‌نفره همراهان حضرت مهدی علیه‌السلام منطبق شود. چنانچه علّامه مجلسی رحمه‌الله ازامام باقر علیه‌السلام نقل می‌کند که فرمود: «لابد لصاحب هذا الأمر من عزلة و لابد فی عزلته من قوة و ما بثلاثین من وحشته؛ صاحب عصر را غیبتی ناگزیر است و در آن غیبت، قدرت و قوّت برای او لازم است و در آن زمان، به وسیله سی‌نفر ازهمراهانش، از وحشت و تنهایی بیرون می‌آید»[9] که این تعداد، با تعداد ابدال مطابق است.

 

2. «ابدال» چه تعداد می‌باشند؟

با مراجعه به روایات، باید گفت که در تعداد آنها اختلاف است و تعداد آنها بین سی تا هشتاد نفر بیان شده است، که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت:

الف) سی ‌نفر: احمد‌بن‌حنبل در مسند از عبادةبن‌صامت و او از پیامبر اکرم نقل کرده که فرمودند: «الأبدال فی هذه الأمة ثلاثون مثل ابراهیم خلیل الرحمن، کلّما مات رجل أبدل الله تبارک و تعالی مکانه رجلاً؛ ابدال در این امّت سی‌نفرند، مانند ابراهیم خلیل و هر یک از اینان که از دنیا برود، خداوند متعال فرد دیگری را جایگزین می‌کند».[10]

ب) چهل ‌نفر: طبرانی در المعجم‌الکبیر از ابن‌مسعود و او از رسول خدا نقل می‌کند که فرمود: «لا یزال أربعون رجلاً من امّتی قلوبهم علی قلب ابراهیم یدفع الله بهم عن أهل الأرض یقال لهم الأبدال؛ پیوسته چهل‌‌نفر هستند که قلبشان همانند قلب ابراهیم است که خداوند به وسیله آنها، بلاها را از اهل زمین دور می‌گرداند و به آنان ابدال گفته می‌شود».[11]

ج) هفتاد نفر: فخرالدین طریحی آورده است : «الأبدال قوم یقیم الله بهم الأرض و هم سبعون؛ ابدال، گروهی هستند که خداوند به وسیله آنان، زمین را بر پا می‌دارد که تعدادشان هفتاد نفر است».[12]

د) شصت نفر: مرحوم محدّث قمی در سفینةالبحار از ثعلبی و او از مردی از اهل عسقلان، در دیداری که با حضرت الیاس علیه‌السلام داشته، از او می‌پرسد که ابدال چند نفر هستند؟ حضرت در پاسخ می‌فرماید: شصت نفر.[13]

ه) هشتاد نفر: در فردوس‌الأخبار از انس‌بن‌مالک نقل شده است: «الأبدال أربعون رجلاً و أربعون إمرأة، کلّما مات رجل منهم أبدل الله مکانه رجلاً، وکلّما ماتت امرأة أبدل الله مکانها امرأة؛ ابدال، چهل نفر مرد و چهل نفر زن هستند و هرگاه یکی از مردان بمیرد، خداوند مرد دیگری به جای او قرار می‌دهد و هرگاه یکی از زنان بمیرد، زن دیگری را به جای او قرار می‌دهد».[14]

ایمان

3. ابدال دارای چه ویژگی‌هایی هستند؟

درکتابهای شیعه و سنی به روایاتی چند، اشاره شده که در آن، پیامبر چند ویژگی از ویژگی‌های ابدال رابیان فرموده است و در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود:

الف) قلب‌های ابدال، همانند قلب ابراهیم علیه‌السلام است؛ عبادةبن‌صامت از پیامبر نقل کرده که فرمود: «الأبدال ثلاثون رجلاً قلوبهم علی قلب ابراهیم».[15] شاید مراد پیامبر از این تشبیه، این است که این چند نفر از نظر شدّت و صلابت و ایستادگی و مقاومت در برابر باطل، همانند ابراهیم علیه‌السلام می‌باشند که وی در برابر باطل سرسختانه ایستاد ومقاومت نشان داد.

ب) سپر بلای انسان‌ها هستند؛ ابن‌مسعود از پیامبر نقل کرده است که فرمود: «یدفع الله بهم عن اهل الأرض؛ خداوند به وسیله آن‌ها، بلاها را از مردم زمین دور می‌گرداند».[16]

ج)  همچنین فرمودند که از ویژگی‌های آنها این است که «الرضا بالقضاء و الصبر عن محارم الله و الغضب فی ذات الله؛ راضی‌بودن به حکم و قضای الهی، صبر‌پیشه‌کردن بر محارم خدا ـ خودداری‌کردن ازآلوده‌شدن به حرام ـ خشمگین‌شدن برای خدا».[17]

د) داشتن مواسات، احسان وعفو.

هـ) از دیگر مشخصه‌های ابدال، این است که پیامبر فرمودند: «یعفون عمّن ظلمهم و یحسنون إلی من أساء إلیهم و یتواسون فیما آتاهم الله عزّوجلّ؛ گذشت و عفو از کسانی که به آنان ظلم کنند، نیکی و احسان به آنان که در حقّشان بدی کنند، ایثار و مواسات در آنچه که خدای متعال به آنان داده است».[18]

و) جود و سخا و خیرخواهی؛ ابن‌مسعود از پیامبر چنین روایت کرده است: «لایزال أربعون رجلاً من أمّتی، قلوبهم علی قلب ابراهیم یدفع الله بهم عن أهل الأرض یقال لهم الأبدال، قال رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله إنّهم لم یدرکوها بصلوة و لا بصوم و لا صدقه. قالوا یا رسول الله! فیم أدرکوها؟ قال بالسخاء و النصیحة للمسلمین؛ پیوسته چهل نفر از امّت من هستند که قلب‌هایشان همانند قلب حضرت ابراهیم علیه‌السلام می‌باشد، خداوند به وسیله‌ آنها [بلاها را] از اهل زمین دور می‌گرداند که به آنان ابدال گفته می‌شود. سپس رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: بدانید که اینان، این مقام را از نمازخواندن و روزه‌گرفتن و صدقه‌دادن بدست نیاورده‌اند. عرض کردند: ای رسول خدا! پس به چه چیز، به این مقام رسیدند؟ فرمود: به وسیله جود و بخشش و خیرخواهی مسلمانان».[19]

ممکن است در حال حاضر، بر خادمان و گروه سی‌نفره همراهان حضرت مهدی علیه‌السلام منطبق شود. چنانچه علّامه مجلسی رحمه‌الله ازامام باقر علیه‌السلام نقل می‌کند که فرمود: «لابد لصاحب هذا الأمر من عزلة و لابد فی عزلته من قوة و ما بثلاثین من وحشته؛ صاحب عصر را غیبتی ناگزیر است و در آن غیبت، قدرت و قوّت برای او لازم است و در آن زمان، به وسیله سی‌نفر ازهمراهانش، از وحشت و تنهایی بیرون می‌آید» که این تعداد، با تعداد ابدال مطابق است

4. ابدال، در کجا زندگی می‌کنند؟

ابدال، نه از طایفه و ملّیت خاصی هستند و نه از شهر و وطن به‌خصوصی، بلکه ممکن است از یک شهر و یا کشور به‌خصوصی باشند و نیز ممکن است هر یک، به مناطق مختلفی متعلق باشند؛ به ویژه که اگر ابدال را بر یاران امام زمان منطبق کنیم که بی‌شک در شهرهای مختلفی زندگی می‌کنند.

فخر‌الدین طریحی درمجمع‌البحرین، چهل نفر از ابدال را از اهل شام می‌داند و بقیه آنها را از دیگر شهرها می‌داند، به گونه‌ای که به نقل از معصوم آورده است: «الأبدال قوم یقیم الله بهم الأرض و هم سبعون؛ اربعون بالشام و ثلاثون بغیرها؛ابدال قومی هستند که خداوند به برکت آنها زمین را برپای می‌دارد و عددشان هفتاد نفر است، چهل نفر در شام و سی نفر در بقیه شهرها هستند».[20]

 

5- آیا می‌توان جزو ابدال بود؟

با عنایت به اینکه ابدال، در همه دوران‌ها و مکانها وجود دارند، بدون هیچ تردیدی می‌توان یکی از آنها بود. همان گونه که پیامبر اکرم نیز، مردم را به این نکته توجه دادند که هرگز اینان، به وسیله نماز و روزه و زکات، به این مقام نرسیده‌اند، بلکه به وسیله جود و سخا و خیرخواهی برای مسلمانان بوده است. همچنین در پاسخ برخی که عرض کردند: یا رسول‌الله! ما را بر اعمال وکردار اینان راهنمایی کن، فرمود: «گذشت‌کردن از کسانی که در حقشان ظلم کرده‌اند و نیز احسان در برابر بدی و مواسات در آنچه که خداوند به آنها داده است» و دیگر صفاتی که اگر در کسی یافت شود، جزو ابدال خواهد بود و روایات آن، از نظرتان گذشت که همه، دلیل بر این است که هر کس با داشتن چنین اوصافی، می‌تواند جزو ابدال باشد.

 

پی‌نوشت‌ها:

1.مجمع‌البحرین، ص 425 ماده بدل.

2.همان.

3.سفینةالبحار، ج 1، ص 64.

4.همان.

5.سفینة‌البحار، ج 1، ص 64.

6.مفاتیح‌الجنان، ص 264.

7.فردوس‌الأخبار، ج 1، ص 119.

8.المعجم‌الکبی، ج 10، ص 224.

9.بحارالانوار، ج 52، ص 153.

10.مسند احمدبن‌حنبل، ج 5، ص 322.

11.المعجم‌الکبیر طبرائی، ج 10، ص 224.

12.مجمع‌البحرین، ص 425.

13.سفینةالبحار، ج 1، ص 28.

14.فردوس‌الأخبار، ج 1، ص 119.

15.فوائدالاصول، ص 69.

16.المعجم‌الکبیر، ج 1، ص 224.

17.فردوس‌الأخبار، ج 2، ص 84.

18.حلیةالاولیاء، ج 1، ص8.

19.معجم‌الکبیر، ج 10، ص 224.

20.مجمع‌البحرین، ص 425.

بخش مهدویت تبیان

 

 


منبع: پرتال جامع مهدویت

فاطمه زارعی بازدید : 5 یکشنبه 08 دی 1392 نظرات (0)

مصادیق علت اصلی غیبت كبری‌

بدون شك در پس هر حادثه‌ای در عالم خلقت‌، اسرار و عللی نهفته است‌. در این میان‌مسئله‌ی غیبت امام ‌عصر علیه السلام نیز از حوادث مهمی است كه دارای اسرار و علل مختلفی‌می‌باشد. رسول اكرم و امامان معصوم‌ علیهم ‌السّلام‌ این اسرار و علل را بهتر از هر كسی دیگری‌برای ما بیان نموده‌اند.

با بررسی روایات معصومین‌ علیهم ‌السّلام‌، می‌بینیم آن بزرگواران برای مسئله غیبت‌امام‌ عصر علیه السلام اسرار و علل گوناگونی را عنوان نموده‌اند كه از آن جمله می‌توان به این موارداشاره كرد:

ترس حضرت از دشمنان‌، ترس حضرت از كشته شدن‌(1)، باقی نماندن بیعت كافران برگردن حضرت‌(2)، اعمال ناپسند شیعیان‌(3)، امتحان مردم‌(4)، جداشدن افراد خوب از بد(5)، پیداكردن‌اعتقاد صحیح‌(6)، استحكام در دین‌(7) و برطرف شدن صفات رذیله از روح‌(8)، البته بعضی ازروایات هم علت غیبت را پنهان و پوشیده می‌دانند كه تا بعد از ظهور آن حضرت منكشف‌نخواهد شد.

 

با دقت بیشتر در علل مذكور می‌توان این علل را در دو علت كلی خلاصه كرد:

علت اول‌:  هواهای نفسانی مردم  

علت دوم‌: تربیت الهی

علت اول‌: هواهای نفسانی مردم‌

علت مذكور در واقع عامل اولیه و اصلی غیبت امام عصر علیه السلام می‌باشد، و از همان‌ ابتدای خلقت باعث شد تا شیطان بر حضرت آدم سجده نكند و جرم‌، جنایت و فساد و كشتار در زمین شیوع پیدا كند، انبیای الهی مظلوم و مطرود واقع شوند، ائمه اطهار علیهم ‌السّلام‌ خانه‌نشین‌ گردند و حقشان غصب شود و یكی پس از دیگری مظلومانه به شهادت رسند و همچنین در نهایت امام عصر علیه السلام نتوانند به ‌طور معمولی بین مردم زندگی نمایند و سرانجام موجب تحقق ‌مسئله غیبت شد. به راستی در دنیا وقتی وجود امامی كه معصوم‌، مقتدر و عالم به حقایق عالم هستی است برای منافع شخصی و خواسته‌های نفسانی و جاهلانه عده‌ّای مضر باشد آن دنیا یا جای امام معصوم است و یا جای هواهای نفسانی این عده از مردم‌.

پدر مهربان وقتی كودك خود را قدردان نعمتی نمی‌داند و یقین‌دارد كه اگر گوهری گرانبها را به دست او دهد، وی به خاطر بازی‌های بچه‌گانه و جاهلانه خود، آن‌را ضایع خواهد كرد و نهایتاً هم از دست خواهد داد، موقّتاً این گوهر را از كودك می‌گیرد تا به‌حدّی از رشد فكری برسد و ارزش این گوهر را بداند. بنابراین خدای تعالی هم نعمت حضور امام‌زمان‌ علیه‌ السّلام‌ را از مردم گرفت و ایشان را غائب فرمود لذا تربیت در واقع برای برطرف شدن‌هواهای نفسانی است‌

این عامل یعنی هواهای نفسانی مردم همچنان بر وضعیت كنونی زمین حكم فرماست و دلیل وجود آن ادامه‌ی غیبت امام ‌زمان ‌علیه ‌السّلام‌ و متحقق نشدن ظهور حضرتش می‌باشد. البته ‌غیبت كبری برای افراد صاحب بصیرت مصیبتی بسیار بزرگ است‌، آنچنان كه امام ‌صادق‌ علیه‌ السّلام‌ نیز این واقعه یعنی غیبت امام عصر علیه السلام را مصیبت می‌دانند.(9)

از سوی دیگر می‌بینیم حضرت ولی‌عصر علیه السلام در پاسخ به سۆالی كه در مورد غیبت ‌می‌شود این آیه شریفه را تلاوت می‌فرمایند: (لاتَسئَلوُا عَن‌ْ أَشیَاء ان تُبْدَ لَكُم تَسُۆْكُم‌(10)). (از چیزهایی‌سۆال نكنید كه اگر برای شما روشن گردد، بدتان بیاید و ناراحت شوید.) چرا كه اگر مستقیماً هواهای‌نفسانی را به رخ ما بكشند و آن را علت اصلی غیبت امام زمان‌ علیه ‌السّلام‌ بدانند ما بدمان می‌آید و ناراحت می‌شویم و حال آنكه حقیقت است‌.

همچنین عللی مانند ترس  حضرت از دشمنان‌، ترس حضرت از كشته شدن (و عدم تحقق‌وعده الهی‌)، باقی نماندن بیعت كافران بر گردن حضرت‌، اعمال ناپسند شیعیان‌، حب دنیا و حبریاست‌، همگی تحت عنوان (هواهای نفسانی‌) قرار می‌گیرند.

علت دوم‌: تربیت(11)

این علت در واقع انعكاس همان علت سابق است با این تفاوت كه علت قبلی از جانب مردم است و این علت از جانب خدای حكیم می‌باشد. به عبارت دیگر خواست اولیه و برنامه‌ی‌اولیه خدای تعالی‌، غیبت امام زمان‌ علیه‌السّلام‌ نبود اما هواهای نفسانی باعث شد كه خدای‌تعالی به خاطر تربیت ما مردم‌، برنامه غیبت امام عصر ارواحنافداه‌ را به عنوان برنامه تربیتی به‌ مرحله‌ی اجرا گذارد. همچنان كه پدر مهربان وقتی كودك خود را قدردان نعمتی نمی‌داند و یقین‌دارد كه اگر گوهری گرانبها را به دست او دهد، وی به خاطر بازی‌های بچه‌گانه و جاهلانه خود، آن ‌را ضایع خواهد كرد و نهایتاً هم از دست خواهد داد، موقّتاً این گوهر را از كودك می‌گیرد تا به‌ حدّی از رشد فكری برسد و ارزش این گوهر را بداند. بنابراین خدای تعالی هم نعمت حضور امام‌ زمان‌ علیه‌ السّلام‌ را از مردم گرفت و ایشان را غائب فرمود لذا تربیت در واقع برای برطرف شدن ‌هواهای نفسانی است‌.

عللی همچون صبر، ایمان به غیب‌، استحكام در دین و ایمان‌، تمسك به دین‌، ایجاد محبت نسبت به اهل بیت‌ علیهم‌ السّلام‌ و بغض نسبت به دشمنانشان در دل‌، جدا شدن افراد خوب از بد پیدا كردن اعتقاد صحیح و رفع صفات رذیله‌، همگی تحت همین عنوان تربیت قرارمی‌گیرند. لذا برای افرادی كه خود را تحت تربیت قرار می‌دهند، فواید ارزشمندی در نظر گرفته ‌شده است آنچنان كه امام سجاد صلوات‌الله‌علیه می‌فرمایند: افرادی كه در زمان غیبت كبری خود رابسازند بهترین افراد همه زمان‌ها می‌باشند.(12)

انتظار

*غیبت خواست خدا است اما خدا آن را دوست ندارد*

تفاوت محبوبیّت چیزی نزد خداوند با تعلق خواست خداوند به آن چیز لازم به تذكر است كه درست است علت دوم غیبت، یعنی تربیت از جانب خدای تعالی‌است و نوعی مصلحت شمرده می‌شود اما این بدان معنا نیست كه بگوییم آنچه باعث این تصمیم ‌و این مصلحت الهی شده است ـ یعنی علت اول كه هواهای نفسانی بود ـ خوب و مورد پسندخدای تعالی بوده است‌. غیبت امام زمان‌ علیه السلام خواست خداست اما محبوب خدا نیست‌، خدای تعالی هرگز غیبت را دوست نداشته و دوست ندارد اما به خاطر غفلت‌ها و هواهای ‌نفسانی مردم آن را خواسته است‌. زیرا بین خواست خدا و آنچه خدا دوست دارد فرق است و این‌طور نیست كه هر چه خدا خواسته باشد و مشیتش بر آن تعلق گرفته باشد، آن را دوست هم داشته‌باشد. چه بسا اموری كه خدا آنها را دوست ندارد اما ـ روی مصالحی ـ خواست و مشیتش به آن‌تعلق گرفته است‌. همچنانكه در باره حضرت سیدالشهداء علیه ‌السّلام‌ آمده است‌:

ان‌ّ اللّه شاء أن یراك‌َ قتیل(13) تحقیقاً خدای تعالی می‌خواهد كه تو را كشته ببیند.

تفاوت محبوبیّت چیزی نزد خداوند با تعلق خواست خداوند به آن چیز لازم به تذكر است كه درست است علت دوم غیبت، یعنی تربیت از جانب خدای تعالی‌است و نوعی مصلحت شمرده می‌شود اما این بدان معنا نیست كه بگوییم آنچه باعث این تصمیم‌و این مصلحت الهی شده است ـ یعنی علت اول كه هواهای نفسانی بود ـ خوب و مورد پسندخدای تعالی بوده است‌. غیبت امام زمان‌ علیه السلام خواست خداست اما محبوب خدا نیست‌

اما آیا این به این معناست كه خدا دوست دارد تو را كشته ببیند؟! مسلّماً هرگز. در غیر این صورت ‌باید قاتلین سیدالشهداء را تمجید كرد زیرا آنها امر مستحبی را انجام داده‌اند!! بنابراین خواست‌ خدا(شاء) با آنچه خدا دوست دارد (یُحب‌ُّ) دو امر جدا و متفاوت می‌باشد.

 

اسرار پنهانی

بنابراین علت اصلی غیبت امام عصر علیه السلام هواهای نفسانی و غفلت مردم نسبت به آن‌ حضرت می‌باشد و در مرحله‌ی بعدی تربیت و رشد معنوی است‌.

البته علل دیگری نیز برای مسئله غیبت ممكن است وجود داشته باشد كه بعد از ظهور حضرت ولی‌ عصر علیه السلام روشن می‌گردد.

چنانچه امام صادق صلوات‌الله‌ علیه می‌فرمایند:

تحقیقاً برای صاحب این امر غیبتی است كه چاره‌ای از آن نیست هر باطلی در آن به شك ‌می‌افتد. راوی عرض می‌كند: فدایت شوم‌. چرا؟

حضرت می‌فرمایند: به خاطر مسئله‌ای كه به ما اذن داده نشده آن را برای شما آشكار كنیم‌.

راوی عرض می‌كند: پس چه حكمتی در غیبت آن حضرت می‌باشد؟

حضرت می‌فرمایند: حكمتی كه در غیبت آن حضرت می‌باشد همان حكمتی است كه در غیبت‌های حجت‌های خدای تعالی در گذشته بود. حكمت غیبت آن حضرت هم آشكار نمی‌گردد مگر بعد از ظهور ایشان‌.(14)

 

پی نوشت ها:

1-      بحارالانوار، ج 52، ص 90.

2-     بحارالانوار، ج 52، ص 96.

3-      بحارالانوار، ج 53، ص 321.

4-      بحارالانوار، ج 52، ص 13.

5-      بحارالانوار، ج 52، صص 111 و 112.

6-      كمال‌الدین و تمام‌النعمة‌، دارالكتب الاسلامیه‌، قم 1395 ه¨.ق‌، ج 1، ص 302.

7-      بحارالانوار، ج 51، ص 145.

8-      بحارالانوار، ج 52، ص 113.

9-     بحارالانوار، ج 51، ص 219.

10-  بحارالانوار، ج 78، 380.

11-  بحارالانوار، ج 2، ص 6، ح 11 و 12.

12-  كمال‌الدین و تمام‌النعمة‌، مۆسسه نشر اسلامی‌، قم 1416 ه¨.ق‌، ص 320، س 9.

13-  بحارالانوار،ج 44، ص 364.

14-  بحارالانوار،ج 52، ص 91.

بخش مهدویت تبیان

 

 


منبع:سایت  m-mahdi/

فاطمه زارعی بازدید : 5 یکشنبه 08 دی 1392 نظرات (0)

غياب اوست به عالم هميشه عين ظهور

چنان كه نور، به چشم اندر است و جان به تن است

 

امام زمان (علیه السلام) شش ساله بود كه پدر را از دست داد و به امامت شيعه رسيد و چون از علم خداداد و از عصمت برخوردار بود و نمونه‌اي براي همة فضيلت‌ها و خوبيها به شمار مي‌آمد، شايستگي پيشوايي مسلمانان را داشت. از نظر اعتقادي و ديني، اگر خدا بخواهد، انساني در سال‌هاي كودكي هم مي‌تواند به نبوت و امامت برسد. حضرت عيسي (علیه السلام) درگهواره بود كه به پيامبري تعيين شد و با مردم سخن گفت.[1] امام جواد (علیه السلام)  هم هنگام شهادت پدرش حضرت رضا (علیه السلام)  هشت ساله بود كه به امامت رسيد. امام زمان (علیه السلام) هم در شش سالگي پيشواي شيعه شد، چون چيزي از شرايط امامت و رهبري كم نداشت.

امام ناچار بود كه از ديد مردم پنهان باشد تا به عنوان يك ذخيرة الهي از گزند دشمنان مصون بماند. ولي با شيعه توسّط نمايندگاني ارتباط داشت، نامه‌ها از اين طريق به دستش مي‌رسيد، نيازها و درخواست‌ها و سؤال‌هاي علمي و فقهي از اين راه در اختيار وي قرار مي‌گرفت و حضرت به نامه‌ها و درخواست‌ها پاسخ مي‌داد. پاسخ وي يا به صورت شفاهي و از زبان آن نماينده‌هاي خاص بود، يا به صورت نوشته بود كه نام آن نوشته‌ها را «توقيع» مي‌گويند؛ يعني نوشته‌اي كه مهر و امضا مي‌شد و سنديّت و اعتبار داشت. از اين نمايندگان خاص، در هر زمان يكي بيشتر نبود، نخستين آنان «عثمان بن سعيد» بود. وي از اصحاب امام هادي و امام عسكري «عليهم السلام» هم بود و مورد اطمينان آنان بود. پس از درگذشت او فرزندش «محمد بن عثمان» نمايندة امام شد. او كه در سال 305 در گذشت، «حسين بن روح نوبختي» سفير و نمايندة امام  (علیه السلام) گشت. با رحلت او در سال 326 ، اين مقام به «علي بن محمّد سمري» رسيد كه تا سال  329 هجري ادامه داشت و با درگذشت وي، امام زمان (علیه السلام) ديگر سفير و نمايندة خاصّي تعيين نكرد و اين دورة 69 ساله كه به دورة «غيبت صغري» مشهور است پايان يافت. چون اين مدّت در مقايسه با دورة غيبت كبري كه تا كنون ادامه يافته، كوچكتر و كمتر بود به نام غيبت صغري مشهور شد.

آن چهار شخصيّت زبده و پاك و مورد اطمينان امام زمان (علیه السلام) ، كه واسطة ميان او مردم بودند، به «نُوّاب اربعه»، «نُوّاب خاص» و «سُفراي اربعه» هم مشهورند. آنان زاهد و پرهيزكار و آگاه و هوشيار بودند و با وساطت آنان، مشكلات شيعه به دست حضرت مهدي (علیه السلام) حل مي‌شد. همة آن چهار نايب بزرگوار در بغداد مي‌زيستند و مدفن آنان نيز در بغداد است. بغداد به سامرّا نزديك است و امام زمان (علیه السلام) و پدرش و جدش در سامرّا اقامت داشتند. البته در اين مدّت غيبت، كسي از جاي دقيق امام زمان (علیه السلام) خبر نداشت و اين نمايندگان، پنهاني به حضورت حضرت مي‌رسيدند و نامه مي‌دادند و جواب مي‌گرفتند و براي اينكه شناخته نشوند، اغلب شغل عادي داشتند.

ويژگي مهم اين پاكان، توفيق ديدار حضوري حضرت با حضرت مهدي  (علیه السلام) و فيض بردن از ديدار و گفت وگو با وي بود، همان كه هزاران هزار دل شيدايي در حسرت يك لحظه از آن ديدن‌ها و نگاه‌هايند و غم هجران را به شوق وصل تحمل مي‌كنند و با انتظاري شيرين هم آغوش‌اند.

«اي روز‍ِ آمدن!

اي مثل روز، آمدنت روشن

 

اين روزها كه مي‌گذرد، هر روز

در انتظار آمدنت هستم

 

امّا

با من بگو كه آيا، من نيز

در روزگار آمدنت هستم؟»[2]

 

 

 

 



[1]. مريم(19)، آية 30.

[2]. قيصر امين پور.

 

فاطمه زارعی بازدید : 4 یکشنبه 08 دی 1392 نظرات (0)

یکی از قدیمیترین دروغ‌ها و افترا‌هایی که مخالفین و معاندین اهل بیت از دیرباز در کتابهای خود می آورند این است که شیعیان معتقدند سرداب محل ظهور امام زمان علیه السلام است. این یکی از سخنان بی‌اساسی که اهل سنّت، شیعه را به آن متهم می‌کنند!!


 

امام زمان (عج)

آیا سرداب محل ظهور امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است؟

یکی از قدیمیترین دروغ‌ها و افترا‌هایی که مخالفین و معاندین اهل بیت از دیرباز در کتابهای خود می آورند این است که شیعیان معتقداند سرداب محل ظهور امام زمان علیه السلام است.این یکی از سخنان بی‌اساسی که اهل سنّت، شیعه را به آن متهم می‌کنند!!!

 

رفع اتهام:

با این که در هیچ یک از احادیث شیعه و هیچ متنی از متون شیعی، حتی متون غیر معتبر مانند هدایة حضینی که یکی از متون غیر معتبر شیعی است، جریان سرداب نیامده است و روایتی که در الخرائج و الجرایح راوندی آمده مبتلا به اشکالات متعددی است دیدیم که حتی در این کتاب هم ادعای اهل سنت دیده نمیشود پس پى خواهیم برد که این نسبت کذب و دروغ است.  افزون بر این، روایات ما با تأکید و به صراحت می‌گویند: ظهور حضرت، از مکّه معظمه و از کنار رکن حجرالأسود خواهد بود که به بعضی از این روایات اشاره خواهد شد. با این حال جای هیچ‌گونه اتهامی بر ضدّ شیعه مبنی بر این‌که امام زمان (علیه السلام) از سرداب ظهور خواهد کرد، باقی نمی‌ماند. اینک روایاتی که به ظهور حضرت از مکّه و رکن حجرالأسود صراحت دارند:

1- از امام محمدباقر (علیه السلام) نقل شده که فرمود: حضرت مهدی شب هنگام در مکه ظاهر می‌گردد و پرچم و پیراهن و شمشیر و دیگر نشانه‌ها و نور و بیان را با خود همراه دارد. نماز عشا را که به جا آورد با رساترین صدای دلنوازش اعلان می‌دارد: مردم! در پیشگاه پروردگارتان خدای را به یاد شما می‌آورم که او حجّت خویش را بر شما تمام گرداند و پیامبران را برانگیخت و کتاب آسمانی فرو فرستاد و به شما فرمان داد چیزی را با خدا شریک قرار ندهید و همواره در مسیر اطاعت وی و اطاعت فرستاده او قرار داشته باشید و ارزش‌هایی را که قرآن زنده ساخته، زنده نگاهدارید و بدعت‌هایی را که میرانده، بخشکانید و مدد کار حق و هدایت و در مسیر تقوی کمک کار باشید، زیرا دنیا در آستانه نابودی قرار دارد و آهنگ وداع سر داده است.

امام باقر علیه السلام: به خدا سوگند گویی میبینم او را که پشت خود را به حجرالاسود تکیه داده میگوید :ای مردم ما از همه مردمان یاری میخواهیم علیه کسانی که به ما ستم کردند وحق ما را غصب نمودند ...

من شما را به اطاعت از خدا و فرستاده‌اش و عمل به کتاب او و نابود سازی باطل و زنده ساختن سنّت وی فرا می‌خوانم. حضرت مهدی در جمع سیصدوسیزده تن از یاران خود به تعداد رزمجویان بَدْر بدون اطلاع قبلی چونان ابرهای پراکنده پاییزی از راه خواهد رسید. این عدّه، پارسایان شب و شیران هستند خداوند سرزمین حجاز را به دست با کفایت مهدی می‌گشاید و او زندانیان بنی‌هاشم را آزاد می‌سازد و حاملان پرچم‌های سیاه در کوفه فرود خواهند آمد و هیئتی را برای بیعت با حضرت مهدی(عج)  نزد وی اعزام می‌دارند. مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) لشکریان خود را به جای جای گیتی گسیل می‌دارد و ستم پیشگان را از میان برمی‌دارد و شهرها به تصرف او درمی‌آیند و خداوند به دست مبارک او، قسطنطنیه را آزاد خواهد ساخت»

این روایت به صراحت بیان می‌کند که ظهور حضرت حجّت از مکّه معظمه خواهد بود و هیچ گونه اشاره‌ای به سرداب سامراء وجود ندارد.

2- امام محمد باقر (علیه السلام) همچنین فرموده اند :« به خدا سوگند گویی میبینم او را که پشت خود را به حجرالاسود تکیه داده میگوید :ای مردم ما از همه مردمان یاری میخواهیم علیه کسانی که به ما ستم کردند وحق ما را غصب نمودند ...»(1)

3- امام محمد باقر(علیه السلام) فرموده اند: « پشتش را به حجرالاسود تکیه می دهد و پرچم همیشه پیروز را به اهتزاز در می آورد »(2)

امام زمان (عج)

4- حذیفه در ضمن حدیثی طولانی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل کرده که فرمود

:«بعد از خروج سفیانی و اعمال فجوری که مرتکب می‌شود، منادی از آسمان ندا می‌دهد که خداوند زمان جباران و ستمکاران را به سر آورده و صاحب امر شما در این هنگام بهترین امت محمد (صلی الله علیه وآله)، یعنی حضرت مهدی (عج) ‌است، پس در مکه به او ملحق شوید». (3)

5- فضل بن شاذان به سند خود از امام صادق (علیه السلام) و او از امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حدیثى طولانى نقل کرده که فرمود: «...او نهمین از فرزندان توست اى حسین! که بین رکن و مقام ظهور خواهد کرد...». (4)

6- شیخ صدوق؛ نیز به سند خود از امام صادق (علیه السلام) نقل مى‏کند که فرمود: «قائم از ما کسى است که به رعب و ترس یارى شده و به نصرت، تأیید مى‏شود... در آن هنگام است خروج قائم ما. پس هنگامى که خروج کند بر کعبه تکیه زند، در آن هنگام سیصد وسیزده نفر دور او جمع مى‏شوند...».( 5)

7- بُکیر بن اعین می‌گوید: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: چرا خداوند حجرالاسود را در رکنی که اکنون قرار دارد نهاده و در جای دیگر قرار نداده است؟ چرا حجر بوسیده می‌شود؟ و چرا از بهشت بیرون آورده شد؟ و چرا خداوند عهد و میثاق بندگان و میثاق خویش را در حجرالاسود به ودیعه نهاده و در جای دیگر قرار نداد؟ سبب این کارها چیست؟

اماما! فدایت گردم مرا از راز و اسرار این امور آگاه ساز که در این زمینه اندیشه‌ام سخت در شگفت است.

راوی می‌گوید: امام (علیه السلام) فرمود: مساله‌ای را پرسیدی که در آن دچار ابهام شده‌ای و علل و اسباب آن را جویا گشته‌ای، اینک پاسخ آن را به دقت دریاب. دلت را کاملاً مهیا ساز و نیک گوش بسپار که به خواست خدا تو را از راز این مسائل آگاه خواهم ساخت.

امام باقر علیه السلام:

چون حضرت قائم (عج)‌در مکه قیام کند و آهنگ کوفه کند، منادی فریاد کشد که کسی خوردنی و آشامیدنی همراه خود برندارد و سنگ حضرت موسی که یک بار شتر وزن دارد، با آن حضرت است، در هر منزلی که فرود آیند، چشمه آبی از آن بجوشد که گرسنه را سیر و تشنه را سیراب کند

خدای تبارک و تعالی که حجرالاسود را در این محل قرار داد در آغاز گوهری در بهشت بود که برای حضرت آدم (علیه السلام) از بهشت خارج گردید و برای میثاق، در این رکن نهاده شد و آن‌گاه خداوند از نسل و دودمان بنی آدم در آن مکان، عهد و پیمان گرفت و در آن مکان، حجرالاسود برایشان پدیدار گشت و از همان مکان آن پرنده بر حضرت قائم فرود خواهد آمد و نخستین کسی که با وی بیعت نماید همان پرنده است. به خدا سوگند! آن پرنده همان جبرئیل (علیه السلام) است. قائم به هنگام ظهور به همان مکان تکیه خواهد زد و آن جایگاه، حجّت و دلیل بر وجود قائم است. حجرالاسود بر کسانی که در آن مکان حضور یابند و عهد و میثاقی را که خدای عزّوجل از بندگان گرفته نزد حجر ادا نمایند، شاهد و گواه خواهد بود.»(6)

 8 –امام باقر (علیه السّلام)  فرمود: چون حضرت قائم (عج) ‌در مکه قیام کند و آهنگ کوفه کند، منادی فریاد کشد که کسی خوردنی و آشامیدنی همراه خود برندارد و سنگ حضرت موسی که یک بار شتر وزن دارد، با آن حضرت است، در هر منزلی که فرود آیند، چشمه آبی از آن بجوشد که گرسنه را سیر و تشنه را سیراب کند (7)

و روایات فراوان دیگر بعلاوه روایاتی که محل اولیه بیعت قبل از قیام را مسجدالحرام و بین رکن و مقام بیان می دارد.(8) در تمامی این روایت تصریح شده که ظهور حضرت، از کنار رکن حجرالأسود در مکّه معظمه خواهد بود. با توجه به این روایات مشخص می‌شود سخن بعضی از علمای اهل سنّت که می‌گویند: شیعه قائل است امام زمان (علیه السلام) از سرداب ظهور می‌کند. اتهامی بیش نیست و شاید ناشی از ناآگاهی از کتابهای شیعه باشد.


پی نوشت ها:

1- غیبت نعمانی ص 150 الزام الناصب ص 176و226بشارةالاسلام ص 102و227الامام المهدی ص225 بحارالانوار ج 52 ص 223و238و315و341و406

2- بشارة الاسلام ص 206 و199 والزام الناصب ص 189

3- عقدالدرر، باب 2، حدیث 42، (به نقل از المهدی الموعود المنتظر ....ص17.

4- ج 3، ص 23، ح 578

5- کمال الدین، ص 331، ح 16 ؛ اعلام الورى، ج 2، ص 292

6- رجوع شود به بحارالانوار ج 52ص 279و285وج 53ص 8والزام الناصب ص 23وبشارة الاسلام ص 259و227و269

7- اصول کافی،ج 1، ص336.

8- بحارالانوار، ج 52، ص306، ح78- ص304 ح73- ص294 ح42-ص290 ح30- ص334ح64

فاطمه زارعی بازدید : 3 یکشنبه 08 دی 1392 نظرات (0)

شرايط زمان تولد امام زمان (عليه السلام) شرايط عادي نبود، زيرا طبق روايات منقول از پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) مهدي آل محمد (عليه السلام)ـ آن كه ستمگران را نابود و زمين را پر از عدل و داد مي كند ـ فرزند امام حسن عسكري (عليه السلام) است. از اين رو دستگاه خلافت عباسي امام حسن عسكري (عليه السلام) را در شهر سامرا تحت نظر داشت، و منتظر بود تا اگر فرزندي از ايشان به دنيا آيد، او را بكشد، همان گونه كه فرعون، در كمين بود تا اگر حضرت موسي (عليه السلام) به دنيا آيد، او را به قتل برساند. در اين شرايط خفقان و غير عادي، حضرت مهدي (عليه السلام) مخفيانه به دنيا آمدند.

جريان تولد حضرت را حكيمه خاتون، دختر امام جواد (عليه السلام) و عمه ي امام حسن عسكري (عليه السلام) اين گونه بازگو كرده است: «ابو محمد امام حسن عسكري (عليه السلام)شخصي را دنبال من فرستاد كه امشب ـ شب نيمه ي شعبان ـ براي افطار نزد ما بيا، زيرا خداوند امشب حجتش را آشكار مي كند. پرسيدم اين مولود از چه كسي است؟ حضرت فرمود: از نرجس خاتون. عرض كردم: من در نرجس خاتون آثار بارداري نمي بينم حضرت فرمود: موضوع همين است كه گفتم.

من در حالي كه نشسته بودم، نرجس آمد و كفش مرا از پايم بيرون آورد و فرمود: بانوي من حالتان چطور است؟ گفتم: تو بانوي من و خانواده ام هستي. او از سخن من تعجب كرد و ناراحت شد و فرمود: اين چه سخني است؟ گفتم: خداوند در اين شب به تو فرزندي عطا مي كند كه سرور و آقاي دنيا و آخرت خواهد شد. نرجس خاتون از اين سخن من خجالت كشيد.

بعد از افطار و نماز عشا به بستر رفتم. چون پاسي از نيمه ي شب گذشت، برخاستم و نماز شب را به جا آوردم، بعداز تعقيب نماز به خواب رفتم و دوباره بيدار شدم. در اين هنگام، نرجس نيز بيدار شد و نماز شب را به جا آورد. سپس از اتاق بيرون رفتم، تا از طلوع فجر باخبر شوم; ديدم فجر اول طلوع كرده و نرجس در خواب است. در اين حال، به ذهنم خطور كرد كه چرا حجت خدا آشكار نشد؟! نزديك بود شكي در دلم ايجاد شود كه ناگهان حضرت امام حسن عسكري (عليه السلام) از اتاق مجاور صدا زدند: اي عمه! شتاب مكن كه موعود نزديك است. من مشغول خواندن سوره «الم سجده» و «يس» شدم. در اين هنگام ناگهان نرجس خاتون با ناراحتي از خواب بيدار شد. من او را به سينه چسباندم و نام خدا را بر زبان جاري كردم. امام حسن عسكري (عليه السلام) فرمود: سوره ي قدر را برايش بخوان. آن سوره را خواندم و از نرجس پرسيدم: حالت چطور است؟ گفت: آنچه مولايت فرموده بود ظاهر شد. من دوباره سوره ي قدر را خواندم. كودك نيز در شكم مادر، همراه من سوره ي قدر را خواند كه من ترسيدم. در اين هنگام پرده ي نوري ميان من و او كشيده شد، ناگاه متوجه شدم كودك ولادت يافته است. چون جامه را از روي نرجس برداشتم، آن مولود سر به سجده گذاشته و مشغول ذكر خدا بود. هنگامي كه او را برگرفتم، ديدم پاك و پاكيزه است. در اين موقع حضرت امام حسن عسكري (عليه السلام) صدا زدند: عمه! فرزندم را نزد من بياور. وقتي نوزاد را نزد حضرت بردم، وي را در آغوش گرفت، و بر دست و چشم كودك دست كشيد و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و فرمود: فرزندم! سخن بگو! پس آن طفل گفت:

« اشهد انّ لا اله الا الله و اشهد انّ محمداً رسول الله »
 
پس از آن به امامت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و ساير امامان معصوم (عليهم السلام) شهادت داد و چون به نام خود رسيد فرمود:
«
اللهم انجزلي وعدي و اتمم لي امري و ثبت و طأتي واملاء الارض بي عدلا و قسطاً »
 
« پروردگارا! وعده ي مرا قطعي گردان و امر مرا به اتمام رسان، و مرا ثابت قدم بدار، و زمين را به وسيله ي من از عدل و داد پر كن.»

در روايت ديگري آمده است: چون حضرت مهدي (عليه السلام) متولّد شد، نوري از او ساطع گرديد كه به آفاق آسمان پهن شد، و مرغان سفيد را ديدم كه از آسمان به زير مي آمدند و بال هاي خود را بر سر و روي و بدن آن حضرت مي ماليدند و پرواز مي كردند. پس امام حسن عسكري (عليه السلام) مرا آواز داد كه اي عمه! فرزند را برگير و نزد من بياور، چون برگرفتم، او را ختنه كرده و ناف بريده و پاك و پاكيزه يافتم و بر ذراع راستش نوشته شده بود:

«جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقاً»

فاطمه زارعی بازدید : 3 یکشنبه 01 دی 1392 نظرات (0)
دعای تعجیل فَرج، دوای دردهای ما است.  [آیت الله بهجت]

 

اشخاصی را می خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود!  [آیت الله بهجت]


به طور یقین دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت، مؤثّر است، اما نه لقلقه.  [آیت الله بهجت]


تا رابطۀ ما با ولیّ امر: امام زمان (عج) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد. و قوّت رابطۀ ما با ولیّ امر (عج) هم در اصلاح نفس است.  [آیت الله بهجت]


راه خلاص از گرفتاری ها، منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولیّ عصر (عج)؛ نه دعای همیشگی و لقلقۀ زبان... بلکه دعای با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه[آیت الله بهجت]

فاطمه زارعی بازدید : 1 یکشنبه 01 دی 1392 نظرات (0)

=-=-=-=-=     

 مثل هر بار برای تو نوشتم: دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟
و ای کاش که این جمعه بیایی!
دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجایی؟ تو کجایی...
و تو انگار به قلبم بنویسی:
که چرا هیچ نگویند
مگر این منجی دلسوز ، طرفدار ندارد ، که غریب است؟
و عجیب است
که پس از قرن و هزاره
هنوزم که هنوز است
دو چشمش به راه است
و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد است
که گویند
به اندازه یک « بدر » علمدار ندارد!
و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد!

 
=-=-=

جواب امام زمان:
تو خودت!
مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،
ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟
تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟
باز گویی که مگر کاستی ای بُد ز امامت ، ز هدایت ، ز محبت ،
ز غمخوارگی و مهر و عطوفت
تو پنداشته ای هیچ کسی دل نگران تو نبوده؟
چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟
چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟
چه کسی راه به روی تو گشوده؟
چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد
چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد...
و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی...
تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!
هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود، تو بودی...
هر زمان بود تفاوت ، تو رفتی ، تو نماندی.
خواهش نفس شده یار و خدایت ،
و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت ،
و به آفاق نبردند صدایت
و غریب است امامت
من که هستم ،
تو کجایی؟
تو خودت کاش بیایی
به خودت کاش بیایی...!
 
=-=-=-=-=
 
اللهم عجل لولیک الفرج
و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته
و المستشهدین بین یدیه
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 12
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 22
  • آی پی دیروز : 10
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 5
  • بازدید کلی : 148